برادرجان!!!
تو را از جان خود اهسته می بوسم,
که تا هستم بدانی شعر خواهر نامه زجر جدایی بود...
برادرجان!!!
تو را خواندم به کابوس تمام شام گاهانی که
جز نقش صدایت هیچ چیزی در دو دستم
های های بی کسی را وصله ماندن نمی دانم...
چه رسمی دارد این دنیا!!!
دوگانه سوزدم در درد هایی را که درمانش تویی
و راهمان تا اسمان جای سخن دارد...
ولی بی تاب دیدارم!!!
برای دیدنی کز ارزویم رد امیدش گذر کرده است
و میدانی که دیدارت برایم ارزوی تا ابد بودن کنارم را
طلب کرده است از هر غروب رفته پاییز...
نظرات شما عزیزان:
که حاصل دسترنج یکماه ی خود را در رمضان، از این به بعد هم حفظ کنیم.(آمین)